دوست دارم بروم زیارت. مردم روستایمان گروه گروه میروند کربلا، ولی من پول ندارم که بروم. زمان جنگ پاسدارها میگفتند میخواهیم بفرستیمت مکه ولی من میگفتم الان وقتش نیست، باشد برای وقتی دیگر. حالا دوست دارم بروم.
دوست دارم بروم زیارت. مردم روستایمان گروه گروه میروند کربلا، ولی من پول ندارم که بروم. زمان جنگ پاسدارها میگفتند میخواهیم بفرستیمت مکه ولی من میگفتم الان وقتش نیست، باشد برای وقتی دیگر. حالا دوست دارم بروم.
یادبود شهدای کربلای ۵ شهید عارف حاج علی محمدی پور وهمرزمانش باسخنرانی حجت الاسلام والمسلمین ایزدی
نماینده ولی فقیه در سپاه ناحیه رفسنجان و مداحی کربلایی جواد بروستان در مهدیه جنب گلزار
شهدای دقوق اباد برگزار شد…
مادر یکی از شهدای مفقود الاثر به مشهد مقدس مشرف میشود واز محضر امام هشتم (ع) تقاضا میکند که فرزندش برگردد
پس از توسل ؛ همان شب خواب میبیند نوری وارد منزلشان در شیراز شده و همه جا نورانی است .
بلافاصله با شیراز تماس تلفنی میگیرد؛ به ایشان میگویند بلی فرزندت پیدا شده وهم اکنون اورا آورده اند ..آن عزیز
یک غواص بود که پیکرش در ساحل اروند رود پیداشد .
ما از این حادثه الهام گرفتیم که شهیدان نورهایی بودند که ما از دست دادیم ؛باید دوباره آن ها را جستجو کنیم بیابیم ...
نام:مجید
نام خانوادگی:محسنی پور
نام پدر:محمد
متولد:1348رفسنجان
محل تولد:شهر ابادنوق(اسماعیل اباد)
تاریخ اعزام:1365
حوزه اعزام کننده:لشکر 41ثارالله
سمت:ارپیجی زن
شهادت:65/10/20
به گزارش شهدای رضوان صبح امروز مسولین وکاروان مجمع فرهنگی دانشجویی دانشگاه شاهد کرمان
درگلزار شهدای دقوق اباد حضور یافته وبا قرائت فاتحه یاد وخاطره شهدای این دیار را گرامی داشتند .
به گزارش شهدای رضوان مراسم پرفیض دعای ندبه به یاد شهید حسین شمس الدینی صبح امروز
در روستای رکن اباد بخش فردوس باحضور مردم شهید پرور واعضاء کاروان مجمع فرهنگی و
دانشجویی دانشگاه شاهد کرمان وبا مداحی حاج علی کدخدایی برگزار گردید..
گروه جهاد و مقاومت مشرق - لبهای امیر همیشه میخندید. از همان بچگی همینطور بود. گاهی که به رفتارش دقیق میشدم،
گاهی زندگی انسان آنقدر کوتاه است که گویا شبیه یک خواب خوش است و وقتی از خواب بیدار می شود تازه متوجه می شود که چه شده و چه بر سرش آمده،
هیچ گاه به تجربه حس دختر و همسر شهید بودن در یک زمان فکر نکرده؛ ولی به خوبی می داند تحمل از دست دادن همسری که اسوه صبر و توکل بود، چقدر دشوار است.
دیری نپایید که جاسوس خائن با یک برنامه ی حساب شده و منظم از طرف اردوگاه مورد غضب سربازان عراقی قرار گرفت و به بدترین شکل ممکن در مقابل دیدگان بچه ها چنان مورد ضرب و شتم قرارگرفت که نظیر آن را کسی در اردوگاه ندیده بود. او به شدت تحقیر شد!