لیلا بیگلری خوش مرام همسر سعید انصاری شهید مدافع حرم در خصوص آشنایی و ازدواج با شهید انصاری گفت : من و همسرم هر دو دانشجوی روانشناسی دانشگاه علامه طباطبایی بودیم و با همسرم در بسیج دانشگاه آشنا شدم و پس از اتمام درس و دانشگاه ازدواج کردیم، ثمره ازدواجمان دو دختر به نام های زهرا 7 سال و نیم و دختر کوچکمان فاطمه زهرا 6 ساله است.
*همه در دفاع از حرم اهل بیت (ع) مسئولیم
وی در پاسخ به این سوال که مدافع حرم شهید انصاری با چه اهدافی قدم در این مسیر گذاشت گفت: همسرم همیشه در پاسخ به نگرانی های من می گفت: همه ما در دفاع از حرم اهل بیت (ع) و ائمه مسئول هستیم، به این معنا که ما نباید منتظر بمانیم تا به مرز های ما حمله کنند، در هر جای دنیا که بخواهند ظالمانه پا روی حق بگذارند لازم است حضور داشته باشیم و از حق علیه باطل دفاع کنیم.
*خودش را پیش مرگ حرم می دانست
بیگلری با ذکر خاطره ای از صحبت های دخترش با پدر پیش از رفتن گفت : یک بار فاطمه زهرا در تلویزیون دختری سوری را دید که تمام خانواده اش را از دست داده بود، با ترس و ناراحتی به پدرش گفت بابا نرو و همسرم هم او را در آغوش کشید و برایش توضیح داد که این کودک همه خانواده اش را از دست داده، اگر من و دوستانم برای دفاع از مردم مظلوم سوریه نرویم، ممکن است تمام کودکان سوریه خانواده شان را از دست بدهند. همسرم همیشه به من می گفت که تعدادی پیش مرگ عازم سوریه هستند، اگر بخواهیم درست زندگی کنیم باید همیشه تعدادی پیش مرگ داشته باشیم و او خودش را جزو پیشمرگان حرم زینبی می دانست.
*دیدار فرزندان شهید با پدر در خواب
بیگلری خوش مرام همسر شهید مدافع حرم تصریح کرد: یک بار در خانه، زهرا کنترل تلویزیون را گم کرده بود و ما سه روز هر چه گشتیم پیدا نکردیم، تا اینکه زهرا با خوشحالی زیاد به من گفت هر چی گشتم پیدا نکردم تا اینکه به پدر گفتم نمی خواهی کمکم کنی، در همان لحظه بین اسباب بازی ها پیدایش کردم. خوشبختانه همسرم برای فرزندانم موضوع شهادت را کاملاً توضیح داده بود به طوری که در حال حاضر نبود پدر را قبول کرده اند و در کارها از او کمک می گیرند و زمان هایی که دلتنگش می شوند شب به خوابشان می آید و با آنها بازی می کند، حتی یک بار به خواب من هم آمده بود و می گفت آمده ام به تو سر بزنم و باز هم می آیم.
*قول شفاعت مرا در آخرت داده بود
وی در پاسخ به این سوال که به عنوان همسر شهید موافق رفتن او به سوریه بودید یا خیر اظهار داشت: من با رفتن او موافق بودم و هیچ گونه مخالفتی نکردم، زمانی که وصیت نامه اش را می نوشت من کنارش بودم، خودم ساکش را بستم و راهی اش کردم. اما حالا با تمام سختی ها و دلتنگی هایی که دارم پیش نیامده که از رفتن او ناراحت باشم و بگویم چرا رفت، و همیشه شکرگزار خداوند هستم. حتی قبل از آخرین سفرش هم به من قول داد که اگر به شهادت رسید مرا در آخرت شفاعت کند.
وی افزود: در هنگام اعزام همسرم به عراق خیلی دلشوره نداشتم، اما در زمان سفرش به سوریه حالم دگرگون بود، به طوری که قلبم داشت از جا کنده می شد. از زمانی که سعید زنگ زد گفت پروازش درست شده تا زمان حرکتش، بدون اختیار اشک می ریختم و حس می کردم که دیگر او را نخواهم دید و سفرش بدون بازگشت خواهد بود. در لحظه خداحافظی گفت من ازت راضی ام خداوند هم از تو راضی باشد. یاد آوری صحبت های او در زمان دلتنگی، من و دخترانم را قوت قلب می دهد.
*پیکر همسرم را با پرداخت پول به داعش معاوضه نکردم
این همسر شهید مدافع حرم در خصوص نحوه شهادت همسرش در سوریه اظهار داشت: وی با یکی از دوستان خود با مهمات به کمک گروهی از رزمندگان که در نیمه شب در محاصره افتاده بودند، می روند و گویا آنها هم در آن قسمت محاصره می شوند، همسرم بر اثر اصابت گلوله مجروح می شود و سه بار نام مقدس یا زهرا(س) را تکرار می کند، و به دلیل خونریزی زیاد به شهادت می رسد، پیکر مطهر او پس از شهادت به دست تروریست های تکفیری داعش افتاد و برای تحویل پیکر همسرم درخواست مبلغ هنگفتی کردند، که من قبول نکردم زیرا او برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) رفته بود، او عاشق اهل بیت (ع) بود و یازهرا گویان به دیدار معشوق خود شتافت.
گفتنی است، سرباز رشید اسلام، بسیجی مخلص شهید مدافع حرم سعید انصاری به صورت داوطلبانه برای دفاع از حرم زینبی برای اعزام به سوریه ثبت نام کرد، به دلیل علاقه فراوانش به دفاع از سوریه پس از تلاش بسیار در تاریخ 20 دی ماه 1394 عازم سوریه شد، و سه روز پس از حضورش در سوریه در 23 دی ماه 1394 به شهادت رسید.
