پایگاه فرهنگی مذهبی شهدای رضوان

زندگی نامه شهدای منطقه نوق رفسنجان

پایگاه فرهنگی مذهبی شهدای رضوان

زندگی نامه شهدای منطقه نوق رفسنجان

مشخصات بلاگ
پایگاه فرهنگی مذهبی شهدای رضوان

(((نثار ترفیع مقام عالی حضرت صادق الائمه صلوات )))

پایگاه فرهنگی مذهبی شهدای رضوان

زندگی نامه شهدای منطقه نوق رفسنجان

شهدای دهستان رضوان

شهدای بخش فردوس

شهدای بخش نوق

آخرین نظرات

۶ داستان از معجزات و کرامات امام على (ع)

يكشنبه, ۱ اسفند ۱۳۹۵، ۰۶:۴۸ ق.ظ

۶ داستان از معجزات و کرامات امام على (ع)


بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ 
معجزه، مطمئن ترین، استوارترین و روشن ترین دلیل صدق گفتار پیامبران و ائمه اطهار در ادعاى ارتباط آن ها با جهان ماوراء الطبیعه است. 
معجزه، عمل خارق العاده اى است که تحقق آن وابسته به قدرت خداوند است و به صورت عادى وقوع آن غیر ممکن است. 
معجزه، عمل خارق العاده اى است که انسان با اتکاء به قدرت هاى بشرى قادر به انجام آن نمى باشد. 
معجزه، یعنى انجام کارى که دیگران از انجام آن عاجز باشند. 
معجزه اهداف تربیتى، اخلاقى و اعتقادى دارد. 
معجزه شکست ناپذیر است، چون به قدرت بى کران پروردگار متکى است. 
معجزه سبب مى شود که حجاب از جلو چشم انسان کنار رود. 
مردم تقاضاى معجزات جسمانى مى کنند، در حالى که قرآن برترین معجزه معنوى است. 
عنایات و معجزاتى که در حرم مطهر ائمه اطهار - علیه السلام به وقوع مى پیوندد، کرامات نامیده مى شود. 
تفاوت میان معجزه و کرامت این است که در معجزه تحدى یعنى دعوت به مبارزه و معارضه و هدایت خلق مطرح است، ولى در دعاهاى اولیاى الهى و کرامت هاى صادره از آن ها صحبت تحدى در کار نیست. 
کرامات، برگهاى افتخار براى انسان هاست. 
کرامات سبب مى شود که علاقه مردم به اهل بیت بیشتر شود. 
کرامات، رابطه بین عاشق و معشوق است. 
کرامات، با خواسته خداوند تحقق مى یابد. 
کرامات از چشمه الهى منشاء مى گیرد و تمام شدنى نیست. 
کرامات اهل بیت با توسل و دعا و مناجات و اشک چشم و دل سوخته به دست مى آید. 
کرامات، هدیه از خداوند به انسان ها است. 
کرامات سبب مى شود انسان به عظمت، قداست و حقانیت اهل بیت پى ببرد. 
کرامات امرى است خارق العاده که به وسیله تقرب به پیشگاه خداوند و لطافت روح و صفاى باطن از انسان صادر مى شود. 
اعتقاد به معجزات انبیاء و ائمه اطهار - علیهم السلام - لازم و ضرورى و انکار آن گناه است. 
امام کاظم (ع) مى فرماید: ((گناهکارترین مردم کسى است که بر آل محمد(ص) طعنه بزند و سخن آنها را تکذیب و معجزاتشان را انکار کند)). 
هر کسى که معجزه را انکار کند جاهل است، چون اولا صاحب اعجاز داراى عصمت مى باشد، ثانیا اعجاز براى تقویت ایمان صورت مى گیرد، ثالثا به اذن خداوند تحقق پیدا مى کند. 
اگر مى خواهیم معجزات و کرامات ائمه را بپذیریم، باید پرده حجاب و غفلت کنار رود. 
کرامات امام على (ع) بسیار است، اما جاى تعجب است که مردم با وجود دیدن این همه کرامات، باز هم به عنادورزى خویش با آن حضرت ادامه دادند. 
اگر مى خواهیم کرامات و عنایات امام على (ع) نصیب ما بشود، باید قلب آماده و دل سوخته داشته باشیم، از امام على (ع) خواسته هاى کوچک طلب نکنیم و چیزى بخواهیم که تا ابد بماند، شفاى جسم و رفع فقر خواسته هاى اندکى است. از امام على (ع) بخواهیم که هنگام مرگ و موقع جان دادن و در تاریکى و تنهایى عالم برزخ و در پل صراط و میزان و حساب او را ببینیم و به فریاد ما برسد. 
از امام على (ع) با تمام وجود مى خواهم که بهترین کرامات را که شفاى قلب و زیارت قبرش و شفاعت در روز قیامت مى باشد، نصیب همه شیعیان که با نام و یاد او زنده هستند بگرداند، به خصوص براى برادران و خواهران، از جمله کادر ویراستارى، حروفچینى، طراحى و مدیریت انتشارات سلسله که در تدوین و چاپ و نشر این نسخه و داروخانه معنوى نقش به سزایى داشتند. 
عباس عزیزى - قم 
رمضان 1420/ آذر ماه 1378.

معجزات امام على علیه السّلام

اعجاز امام على علیه السّلام

یک: دعاى باران


بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ 
مردم از کمى باران به حضرت على (ع) شکایت کردند، و حضرت (از خدا) طلب باران کرد و فورا باران نازل شد، به طورى که از زیادى آن به او شکایت کردند، و باز دعا کرد تا از میزان باران کم شد. " 1 "

دو: نشان دادن بهشت و دوزخ


بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ 
اصحاب على (ع) گفتند: یا اءمیرالمؤمنین! اى کاش از آنچه که از پیغمبر به شما رسیده، براى اطمینان خاطر به ما چیزى نشان مى دادى؟ 
فرمود: اگر یکى از عجایب مرا ببینید کافر مى شوید، و مى گویید ساحر و دروغگو و کاهن است، و تازه این بهترین سخن شما درباره من است. 
گفتند: همه ما مى دانیم که تو وارث پیغمبرى، و علم او به تو رسیده. 
فرمود: علم عالم سخت و محکم است، و جز مؤمنى که خدا قلبش را براى ایمان آزموده باشد، و به روحى از خود تاءییدش کرده باشد، تاب تحمل آن را ندارد. 
سپس فرمود: شما تا بعضى از عجایب مرا و آنچه از علمى که خدا به من داده، نشان ندهم راضى نمى شوید، وقتى نماز عشا را خواندم همراه من بیایید. 

وقتى نماز عشا را خواند، راه پشت کوفه را در پیش گرفت، و هفتاد نفر که در نظر خودشان بهترین شیعیان بودند دنبال ایشان رفتند، فرمود: من چیزى به شما نشان نمى دهم تا عهد و پیمان خدا را از شما بگیرم که به من کافر نشوید، و امر سنگین و نادرستى به من نسبت ندهید، چون که به خدا قسم به شما چیزى نشان نمى دهم جز آنچه پیغمبر(ص) به من یاد داده و عهد و پیمانى محکم تر از آنچه خدا از پیغمبرانش گرفته، از آنها گرفت، و فرمود: رو از من بگردانید، تا دعایى که مى خواهم، بخوانم، و شنیدند دعاهایى که مانندش را نشنیده بودند خواند و فرمود: رو بگردانید، و چون روگرداندند، دیدند از یک طرف باغ ها و نهرهایى است و از طرفى آتش فروزانى زبانه مى کشد، به طورى که در معاینه بهشت و دوزخ هیچ شک نکردند، و آن که از همه خوش گفتارتر بود گفت: این سحر بزرگى است، و به جز دو نفر همه کافر برگشتند، و چون با آن دو نفر برگشت فرمود: گفتار اینها را شنیدند؟ 
تا آن جا که فرمود: و چون به مسجد کوفه رسیدند دعاهایى خواند که سنگریزه هاى مسجد در و یاقوت شد، و به آن دو نفر فرمود: چه مى بینید؟ 
گفتند: در و یاقوت است، فرمود: اگر درباره امرى بزرگتر از این هم خدا را قسم بدهم، خواسته ام را انجام مى دهد، و یکى از آن دو هم کافر شد، ولى دیگرى ثابت ماند، و حضرت به او فرمود: اگر از این در و یاقوت ها بردارى پشیمان شوى و اگر هم برندارى پشیمان مى شوى، و حرص او را رها نکرد تا درى برداشت و در آستین گذاشت، و چون صبح شد دید در سفیدى است که کسى مثلش را ندیده، گفت: یا امیرالمؤمنین من یکى از آن درها را برداشتم. 
فرمود: براى چه؟ 
گفت: مى خواستم بدانم حق است یا باطل؟ 
فرمود: اگر آن را به جاى خود برگردانى خدا عوض آن بهشت را به تو مى دهد، اگر برنگردانى خدا جهنم را در عوض به تو مى دهد، و آن مرد برخاست و دُر را به جایى که برداشته بود برگرداند، و حضرت آن را به سنگریزه مبدل کرد، مانند سابق، و بعضى گفتند: آن مرد میثم تمار بود، و بعضى گفتند: عمرو بن حمق خزاعى. " 2 "

سه: مسخ شدن به دست على (ع)


بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ 
از عمار یاسر نقل است که گفت، در مقابل على (ع) بودم ناگاه بر آن حضرت مردى وارد شد و گفت: یا اءمیرالمؤمنین من پناهنده هستم به شما و شکایت دارم از مصیبتى که بر من وارد شده و مرا مریض کرده است. آن حضرت فرمود: قصه تو چیست؟ 
عرض کرد: فلان شخص زن مرا گرفته و تفرقه انداخته است، بین من و زوجه من جدایى انداخته است حال آنکه من شیعه شما هستم. 
آن حضرت فرمان داد که آن فاسق فاجر را نزد من بیاور. 
آن مرد شاکى به طلب آن مرد فاسق روانه شد او را در بازار بنى الحاضر ملاقات کرد و به او گفت: امیرالمؤمنین تو را مى خواهد و او را به حضور آن حضرت آورد. عمار یاسر مى گوید: دیدم به دست على (ع) چوب دستى، وقتى مرد خیانتکار مقابل على (ع) قرار گرفت، آن حضرت فرمود: یا لعین بن العین الزنیم آیا ندانسته اى که من آگاه هستم به چشم خیانتکار و چیزهائى که در سینه پنهان است و نمى دانى که من حجت خدا در زمین هستم. به حرم مؤمنین تجاوز مى کنى؟ آیا از عقوبت من و از عقوبت خداوند ایمن شده اى؟ 
سپس فرمود: اى عمار لباسهایش را بیرون آور عمار مى گوید: لباسهایش را بیرون آرودم. 
بعد فرمود: قسم به آن کسى که حبه را مى شکافد و خلقت نموده خلق را، قصاص مؤمن را غیر از من نمى گیرد. 
پس با چوب دستى که در دست آن جناب بود به پهلوى آن مرد زد و فرمود: بنشین خداى تو را لعنت کند، عمار یاسر گفت: به ذات حضرت حق قسم است که دیدم آن لعین را که خداوند به صورت لاک پشت او را مسخ کرده بود. 
سپس آن حضرت فرمود: خداوند روزى کرد تو را در هر چهل روز یک آب آشامیدن و مسکن تو صحراى خشک و بى آب و علف است. 
پس آن حضرت این آیه را تلاوت فرمود: (و لقد علمتم الذین اعتدوا فى السبت و قلنا لهم کونوا قردة خاسئین) این آیه راجع به مسخ شدن یهود به صورت میمون است. " 3 "

چهار: حفظ مال و عیال


بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ 
از على (ع) روایت شده است که: مردى از شام براى او نوشت که: من بار عیال به دوش دارم، و اگر از وطنم دور شوم بر آنها مى ترسم (که معاویه آزارشان کند) و به اموالم هم علاقه مندم و دوست دارم که خدمت شما برسم، حضرت پیغام داد: اهل و عیالت را جمع کن، و مالت را نزد آنها بگذار، و صلوات بر پیغمبر و آلش بفرست و بگو: خدایا همه اینها به امر بنده ات على بن ابى طالب امانت من اند نزد تو، پس برخیز به سوى من بیا. آن مرد چنین کرد، و خبر به معاویه رسید که او به سوى على (ع) فرار کرده، معاویه دستور داد عیالش را اسیر کرده به غلامى و کنیزى برگیرند و اموالش ‍ را غارت کنند، پس خداوند عیال او را شبیه عیال معاویه قرار داد و آن شر را از آنها دور کرد، و ترسیدند که دزدان اموالشان را ببرند، خدا آن مال را به صورت مار و عقرب قرار داد، و هر وقت دزدان خیال بردنش را مى کردند آنها را مى گزیدند، تا آن جا که على (ع) به آن مرد فرمود: مى خواهى مال و عیالت نزد تو بیاید؟ 
گفت: آرى. 
حضرت گفت: خدایا آنها را بیاور، ناگاه همه، نزد آن مرد حاضر شدند! و چیزى از مال و عیالش مفقود نبود. " 4 "

پنج: در آوردن دینار از زمین


بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ 
از حسن بن ابى الحسن بصرى از امیرالمؤمنین (ع) در حدیثى روایت کرده که: آن جناب با تازیانه اش خطى بر زمین کشید و یک دینار بیرون آورد و سپس خط دیگرى کشید و دینار دیگرى درآورد تا سه دینار، و آنها را در دستش زیر و رو کرد تا مردم دیدند، آن گاه آنها را برگرداند و با شستش دفن کرد، و فرمود: بعد از من مرد نیکوکار یابد عملى صاحب اختیار تو شود، و رفت، و ما آن جا نشانه را گرفتیم، و زمین را حفر کردیم تا به نم رسیدیم و چیزى نیافتیم. " 5 "

شش: استوار نگاه داشتن دیوار


بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ 
جمعى توطئه کردند که دیوار باغى را بر سر او و یارانش خراب کنند دیوار را کج کردند، حضرت با دست چپش آن را نگه داشت و با دست راست با اصحاب غذا مى خورد و چون فارغ شدند، با دست چپ دیوار را راست و مستوى کرد. " 6 " 


  • خادم الشهداء

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی