بعد از آزادی از اسارت بعثیها به دیدار امام رفتیم و به نیابت از دوستانی که سفارش کرده بودند دست و صورت امام را بوسیدم سپس گزارشی از وضعیت اسارتگاه خدمتشان عرض کردم؛ به وقت رفتن ایشان رادیو شخصی خود را به من هدیه کردند.
بعد از آزادی از اسارت بعثیها به دیدار امام رفتیم و به نیابت از دوستانی که سفارش کرده بودند دست و صورت امام را بوسیدم سپس گزارشی از وضعیت اسارتگاه خدمتشان عرض کردم؛ به وقت رفتن ایشان رادیو شخصی خود را به من هدیه کردند.
ملا عبدالحمید فرقانی با جمع آوری کمک های مردمی به ساختن مسجد مبادرت ورزید و در محله کریم آباد سقز و با نظارت ایشان مسجد سلمان فارسی بنا شد.
جشن عروسی علی دومی نداشت. من فقط میدیدم که مردم دارند میآیند. اگر بگویم هزار نفر
مهمان داشتیم، پر بیراه نگفتم.
حاج احمد که رفت مکه برای خداحافظی نرفتم. از مکه که برگشت مرا در آغوش کشید و گفت برای همه هفت بار طواف کردم برای تو 9 بار!
حمیدرضا از سال 1365 در دانشگاه علوم پزشکی ایران مشغول تحصیل در رشته علوم آزمایشگاهی شد. دانشجویی با سواد و درسخوان که به لحاظ ابعاد شخصیتی قدرت جذبکنندگی زیادی داشت
شب خواب محمدرضا را دیدم گفتم: مادر جان به چه میخندیدی؟ گفت: خندهام دلیل داشت خداوند هر آنچه در دنیا و آخرت بالاتر است را به من نشان داد. متوجه حرفش نشدم؛ گفتم: یعنی خانه و ماشین و باغ و... گفت نه مادر جان خیلی بالاتر از اینها.
نه آقا، کار خاصی نیست، فقط یک خواهشی دارم و آن هم این است که دوست دارم چهلمین امضا در کفن من، امضای شما باشد. حضرت آقا با افتخار قبول میفرمایند و بر کفن مادر شهیدان فاطمی مینویسند: «باسمه تعالی؛ اللّهم إنّا لا نَعلمُ مِنها إلّا خَیرا و اَنت اَعلمُ بِها مِنّا؛ سید علی حسینی خامنهای.»
بسمه تعالی
اصلاح نگرش در جامعه ایثارگری
برای هزاران فرزند شهید بینام و نشان
مگر می شود کسی نام سردار خیبر را نشنیده باشد. سردار حاج محمدابراهیم همت نه تنها برای اهالی جبهه و جنگ بلکه برای تمامی افرادی که خون ایرانیت و اسلامیت در رگ های آنها جریان دارد ..